یسنا - حسنایسنا - حسنا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
پیوند آقا و بانو♥ ♥پیوند آقا و بانو♥ ♥، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

سیب های سرخ زنـــ♥♥ــــدگی

هفته 20بارداری -ماه پنج ✿✿

باورم نمیشه که نصف راه رو طی کردم و فقط 20هفته باقی مونده . خیلی هیجان انگیزه اما در واقع ادامه راه سخت ترین چالشه . ان شا الله به لطف خدا بسلامتی بگذره. یسنا و حسنا خیلی شیطون شدن و به محض اینکه در حال استراحتم لگد میزنن . طوری که تکون خوردن شکممو میبینم  .  دیشب با ابجی سعیده و مامان کلی تو شهر گشتیم . میخواستم بمناسبت روز مرد تی شرت بگیرم واسه همسری . اخرشم واسه خودم لباس راحتی گرفتم. زمان بسرعت در حال گذره .  هر شب سختتر از شب قبل خوابم میبره . با دوستان باردارم تو گروه وایبر و تلگرام در ارتباطم و اینطور اطلاعات خودمم بیشتر میشه . کلی سایت و برنامه میشناسم واسه بارداری و نگهداری از نوزاد که همشونو خون...
6 ارديبهشت 1394

هفته 19بارداری♥ ♥ ♥

همین الان که مشغول نوشتن این مطلبم حسنا در حال لگد زدنه  هر وقت دراز میکشم و بدنم راحته نی نی ها رو صدا میزنم و چند ثانیه بعد لگد میزنن الحمدالله هفته 19 بارداریم هم به سلامتی سپری شد با اینکه خیلی دیر گذشت  تو این هفته ابروها و پوست جنین ها بیشتر رشد میکنه.  تا الان به جز جوراب بچگانه واسه نی نی ها هیچی نگرفتیم  ...
1 ارديبهشت 1394

نی نی های خوشگلم زودتر بیایین

دلم میخواد زودتر بیان تو بغلم و صدای گریه هاشونو بشنوم - اولین وسیله ای که واسشون گرفتیم تو ماه دوم بارداری بود که خیلی ذوق کرده بودیم . اول یه جفت جوراب بچگانه گرفتیم بعد که فهمیدیم دو قلو ان - همسری یه جفت دیگه هم گرفت . هر روز نگاشون میکنم -گذاشتمشون روی درایور .  بیشتر شب ها خوابشونو میبینم . یه شب خواب میبینم خیلی خوشگل و تپلن و یه شب برعکسه . الان که هوا گرم شده میوه های گرمسیری خوشمزه امده و من سعی میکنم از همشون مصرف کنم . لبنیات واسه بچه ها خوبه .  از فضای مجازی متنفرم چون همسری فقط با تبلتش مشغوله و اعصاب منو بهم میریزه . منم حوصلم سر رفته - نمیدونم وقتی این دو کوچولو میان تو زندگیمون چطور میشه ! خیلی ه...
30 فروردين 1394

هفته 18 بارداری _ماه پنجم(خبر زیبای جنسیت نی نی هام)

متاسفانه شب نمیتونم راحت بخوابم . شکمم هر روز سنگین تر میشه . حالا دیگه بارداریم مشخص میشه  وقتی استراحت میکنم(مخصوصا شب) هر دو نی نی تکون میخورن و هر دو دستم رو شکممه امروز نوبت سونو دارم(ساعت 6نیم عصر) . نمیدونم خواست خدا چیه اما ان شا الله سالم باشن. یعنی جنسیتشون چی میتونه باشه؟؟ خیلی واسم هیجان انگیزه . یه حسیه که فقط مادران دوقلو تجربه میکنن -از دیروزه که استرس گرفتم و امروز زود بیدار شدم و خوابم نیامد .   ابجیم دیروز از مشهد اومد و من حسرت خوردم که نتونستم پابوس امام رضا (ع) برم . هر سال من و شوشو با هم میرفتیم مشهد  اشتهام خوبه و تقریبا همه چی مصرف میکنم . از لواشک و قره قروت دلزده شدم و بیشتر شی...
26 فروردين 1394

هفته 17 بارداری (اخرین هفته از ماه چهار)

وای اینم از هفته 17 . باورم نمیشه که زود میگذره ؛ شاید بخاطر اینه که آبجیم اینجاست و سرم شلوغه و گذر زمانو متوجه نمیشم . خلاصه الحمدالله که همه چی آرومــــــــــــــــــه. دیروز رفتم مطب دکتر ( اولین دفعه بود که مطبش خلوت بود و یکو نیم ساعته نوبتم شد ) دکتر عدالتیان گفت : همه چی عالیه و عادیه . از وزن گرفته که 2نیم کیلو از دفعه قبل که اومده بودم اضاف کردم تا صدای قلب نی نی ها که پخش کرد ......وای یکی اینور شکمم بود و یکی اون ور .....صدای قلب نازشونو شنیدم خیلی خوشحال بودم .         این اولین دفعه بود که صدای قلبشونو شنیدم -دو موجود زنده با دو قلب کوچیک الان تو رحمم زندگی میکنن .حالا دیگه ضربه های کوچیک نی نیه دیگ...
16 فروردين 1394

هفته 16بارداری_ماه چهار

اوه اوه چه دیر آمدم واسه بروز کردن وبم. خب اشکال نداره . (آبجیم بعد از یه سال با خانواده ی عزیزش اومدن . مهدیس و مصطفی بچه هاشن . ) راستی عیدو تبریک میگم امیدوارم سال پر خیر و برکتی واسه همه باشه و مخصوصا واسه مادرایی که بارداری اولشونو تجربه میکنن و مخصوصا عزیزانی که دوقلو دارن ............................. هفته 16 هفته ی جالبی واسم بود از چند دید : لگدای یکی از کوچولوها رو واضح حس میکنم خصوصا وقتی که در حال استراحتم . این هفته تو عید سال 94 بود و با اینکه درد داشتم اما مهمان داری به خوبی انجام شد با کمک همسری . بعد از یکسال آبجیم اومد . شنبه ،هفته جدید میشه 15 فروردین و نوبت دکتر دارم . نمیدوم شاید سونو بنویسه برم واسه تعیین ...
10 فروردين 1394

هفته 14بارداری و ورود به ماه چهار

دو هفتست که گذشته و من اصلا وقت نکردم بیام مطلب جدید بذارم .  رفتم دکتر و گفت همه چی عالیه . وزنم 46 بود . نوبت بعدی رو ثبت کرد . سونوگرافی هم که رفتم الحمدالله خوب پیش رفت . واسه ان تی رفته بودم .  امروز دوباره سونو دارم . البته سونوی غربالگری . یکم استرس دارم اما توکل بر خدا. واسه سونوی 12هفته که رفته بودم یه دفعه با مثانه خالی و یه دفعه با مثانه پر سونو گرفت . دو شب پیش وقت خواب در حال دیدن مستند بودم کنار همسرم و نی نی هام که یهو انگار یکی از نی نی ها لگد بزنه منو هیجان زده کرد . همسری هم دستشو گذاشت روی شکمم و یکم صبر کرد و دوباره لگد زد. وای چه محشر بود . لحظات عجیبی بود . فعلا یه جنین رو حس کردم با اینکه دو...
25 اسفند 1393

هفته 12 -ماه سوم بارداری

راستش تا حالا اینقدر زمان واسم اهمیت نداشته مخصوصا وقتی فکر میکنم نه ماه باید بگذره امروز با ابجیام رفتیم یه فروشگاه شیک واسه خرید مانتو . خیلی مانتوهاش بروز و مجلسی بود . علاقه ی شدید به قره قروت پیدا کردم . اصلا هر چی که ترش و ملس باشه رو دوس دارم. هنوز از مرغ و ماهی و شیر متنفرم .  الحمدالله حالم خوبه ......... ★  ★ خاطرات باحــــــــــــــــــــــــــال یک جنین: ↓ خاطرات باحال یک جنین –  خب عرضم به حضورتون که من تا چنددقیقه پیش نبودم اما الان زندگی مشترکم را شروع کردم.فعلا برای مسکن، رحم را چند ماهی اجاره کردم.قیمت ها شکر خدا گران نیست.البته به محض تمام شدن اجاره ...
7 اسفند 1393

هفته 11 بارداری

چند روز پیش رفتم دکتر . همه چی عادی بود . بهم فولیک اسید و مولتی ویتامین داد . در ضمن واسم آزمایش کلی نوشت و سونوگرافی واسه 11 اسفند. آزمایشو دادم و امروز قراره شوشو، بگیره . سه روزه که آب و هوا عجیب شده: پری روز که آزمایش هم دادم طوفان و گرد و خاک شدیدی بود . دیروز هوا بارونی بود ، خیلی بارون بارید . امروز هم هوا بی نهایت سرده و کم کم برف میاد. بگذریم............ یکم تپل شدم و یک کیلو اضافه کردم . شب خواب درست و حسابی ندارم . فقط در طول روز میتونم با ارامش بخوابم ؛ احتمالا این دو وروجک شب به فکر بازی و ورجه وورجه میفتن. دوست دارم زودتر سونوگرافی برم تا نی نی ها رو ببینم. هر روز بفکرشونم . امروز کلی اسم ...
4 اسفند 1393