سیب های سرخ زنـــ♥♥ــــدگی

فقط میتونم بگم خدایا شکرت که بهم صبر و امید میدی  این هفته خیلی شلوغ بود و البته خوب بود چون سرگرم بودم    با همسری رفتیم بازار و واسه نفس های زندگیمون عروسک و وسایل بچگانه گرفتیم    بیست و پنجم نوبت دکتر داشتم و بعد از اینکه ضربان قلبشونو با دستگاه داپلر چک کرد حالم خیلی خوب شد دکتر گفت وزنم زیاده و باید مصرف برنج و شیرینی رو کم کنم ( در کل 14کیلو تا حالا اضاف کردم) همچنین واسم قرص کلسیم مخصوص و قرص اهن تجویز کرد و یه آزمایش گلوکز نوشت     بیست و ششم ساعت 7نیم با همسری رفتیم آزمایشگاه و تو 4 ساعت ، هر یک ساعت نمونه برداری میگرفت البته قبلش یه محلول شیرین خوردم.  همسری حسابی...

رشد سریع مغز در این دوره آغاز شده . چشمای یسنا و حسنا آمادست واسه باز شدن و وزنشون حدود 800. یسنا و حسنا حالا اندازه بادمجان هستن و خیلی تکوناشون بیشتر شده  رحم به اندازه 6 سانتی متر بالای ناف هستش و گرفتگیه عضلات در این هفته ها شرو ع میشه  صبح ها زانوهام خیلی درد میگیره و زیاد نمیتونم پاهامو حرکت بدم.از این پهلو به اون پهلو شدن کار مشکلیه اونم وقتی که تو خواب نازی منو همسری بالاخره بازار رفتیم و من لباس گرفتم . البته هنوز باید چند دفعه دیگه هم بریم . پاهام پف کرده و کفشام اذیتم میکنه  بیشتر روزا با تکونای یسنا و حسنا بیدار میشم و میدونم که گرسنشونه این هفته نوبت دکتر داشتم اما کنسل شد و موند واسه هفته آ...

 این هفته بدون نوبت رفتم دکتر تا ازش یه سوال بپرسم و خدارو شکر مشکلم حل شـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــد خیلی گرمایی شدم و هر شب بیشتر بیشتر پاهام درد میگیره . اصلا نمیتونم زیاد بایستـــــــــــــ ــــــــــم   از پنیر دلزده شده (چون تو ماه های اول عاشق پنیر بودم). اشتهام خوبه و تغییری نداشتــــــــــ ـــــه  عاشق خربزه شدم و مخصوصا اینکه پیامبر (ص) هم خربزه رو تو بارداری تاکید داشتــــــــــ ـــــن راجع به شنبلیله تو دوران باردار ی تحقیق کردم و به نتایج هم منفی و هم مثبت رسیــــ ـدم دو ختم قران رو همچنان ادامه میدم و بعد از هر دفعه واسه مادران باردار دعا میکنـــ ــم ورزش  ...

مامان شدن یعنی.... ..... بیدار شدن با تهوع صبحگاهی سرساعت 7 ؛همون ساعتایی که اوج خوابای شیرینی مامان شدن یعنی.... ..... صبح زود دست بذاری رو شکمتو واسه سلامتی نی نی ها آیة الگرسی بخونی و واسه صبوریشون والعصر ....و راه به راه صدقه بدی مامان شدن یعنی.... .... وایستی جلوی آینه و هی شکمتو ببینی و واسه اولین بار به شکم چاقالوت بنازی و نگران چاقیت نباشی مامان شدن یعنی.... ....                                                        ترکای رو شکت،...

یسنا و حسنا وروجک تر از قبل شدن . اشتهای من هم بیشتر شده هرشب خوابم سختتر میشه ..... هوا بشدت گرمه و هر روز 6لیوان اب مینوشم با اینکه کمه... در بین وعده های غذاییم ؛به ناهارم خیلی اهمیت میدم  مصرف چای رو خیلی کم کردم چون آهن بدنمو از دست میده . زعفران , زیره, عسل,کنجد,سوسیس و کالباس, نوشابه, زرشک,غذای تند اصلا نمیخورم ----جز خط قرمزامه. هرروز ظهر نیم ساعت میخوابم  ...

درد پهلو مهم ترین ویژگیه این هفته بود مخصوصا وقتی در حال استراحتم . از این پهلو به اون پهلو شدنو که نپرس قرص ایزوپرین و آهن و مولتی ویتامین همچنان ادامه داره .  لگد زدن دخترا هر روز بیشتر میشه . قبلا حسنا خیلی ساکت بود اما جدیدا خودشو نشون میده . مخصوصا بعد از ناهار و شام ضربه هاشون خیلی زیاده . حیف که نمیشه فیلم بذارم.... (خونه این یه هفته خیلی شلوغه...همه میان عیادت و خیلی خوب نمیتونم استراحت کنم واسه خاطر پدر جون) این چند روزه خیلی شیرینیجات میخورم و از این موضوع نگرانم ...خب چکار کنم وقتی هوس شیرینی میکنم. یه شب در میون وزنمو کنترل میکنم و نیم کیلو اضافه تر میشم .  همسری آکواریوم فروشی رو معامله ...

اینم تقدیم به علاقه مندانی که میخوان گل سر نی نی و یا بچه ها رو خودشون درست کنن 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20   ...

این هفته نوبت دکتر داشتم . متخصص گفت وزنم خیلی زیاد شده و باید کنترل کنم ، مصرف شیرینی رو کم کنم . با تعجب بهش گفتم : حتی واسه حاملگیه دوقلو هم وزنم زیاده؟ گفت : بله . تو یه ماه 4 نیم کیلو اضافه کردم و بنظر خودم پیشرفتم خوب بوده. دکتر واسه انقباضاتم قرص ایزوپرین رو تجویز کرده که هر 12 ساعت مصرف میکنم. هر شب باید دو قرص آهن مصرف کنم + یک روز در میون قرص مخصوص بارداری  راجع به همسان یا ناهمسان بودن دخترام هم پرسیدم .میگه فعلا مشخص نیست . زمان زایمان هم 15 مرداده                                           &nbs...

یسنا و حسنا هر روز که میگذره بیشتر لگد میزنن حتی وقتی یه جا ایستادم . بعضی وقتا یهو با هم تکون میخورن که خودمم شوکه میشم . در طول روز با دخترا حرف میزنم و از برنامه های آینده واسشون توضیح میدم . طبق قولی که به خدا دادم هرشب زیارت عاشورا میخونم .  این هفته نوبت دکتر دارم و وضعیت وزنم هم رو به افزایشه - شب ها وقتی میخوام از یه پهلو به پهلوی دیگه بشم مجبورم بیدار شم و کلا خواب از سرم میپره . در کل شبها درست نمیتونم بخوابم و باید دو ساعت بیدار باشم و به همه چی فکر کنم تا خوابم ببره . بیشتر افکارم پر شده از ورود نی نی ها و اینکه چه قیافه ای دارن . همسری همون ده دقیقه اول خوابش میبره .  بیشتر لباسامو تغییر دادم و ف...