اولین سفر با دوقلوها
سلام . دلم واسه وبلاگ دخترا تنگ شده بود اخه هر وقت میام اینجا یاد روزای شیرین گذشته میفتم. روزها گذشته اما خاطراتتش باقی مونده . دوقلوهام حالا بزرگ شدن . هر کاری دوست داشته باشن انجام میدن ،نقاشی میکشن،شعر میخونن،لگوهای رنگی رو خودشون مرتب میکنن،غذا رو تنها و بدون کمک من میخورن،حالا دیگه میگم بزرگ شدن .
گاهی وقتا هم دعوا میکنن ها ،گاهی وقتا موهای همو میکشن ، به سمت هم وسایلشونو پرتاب میکنن،جیغ میکشن ، عصبانیم میکنن
اما با همه ی اینها خیلی شیرینن.
از مسافرتی که رفتیم تو وبلاگم حرفی نزدم . تقریبا دو ماه پیش رفتیم یه مسافرت هیجانی و خاطره انگیز اون هم با دوقلوهایی که تا حالا جرات نمیکردن یه مسافرت یه روزه برم باهاشون . دلو زدیم به دریا گفتم من مسافرت میرم اون هم با دخترای گلم . درسته شاید حسابی اذیت کنن اما دلیل نمیشه چند سال مسافرتمو تعطیل کنم .
یعنی این چند مدتی رو که از خونه کمتر بیرون رفته بودم و تفریح زیادی نداشتم رو حسابی تلافی کردم.با ماشین خودمون از زاهدان حرکت کردیم به سمت مشهد و یه زیارت فوق العاده داشتیم که خیلی بهمون چسبید و بعد اون حرکت بسمت شمال رو اغاز کردیم . نگم براتون که من عاشق شمالم یعنی اگه دست من بود تا حالا شمال زندگی میکردم اما چه حیف که محل کار همسری زاهدانه.خونه ی ابجیم گنبد هستش و بعد یه هفته اقامت تو گنبد با خانواده ی ابجیم بسمت دریای خزر و رامسر زیبا به راه افتادیم .کلی خوش گذشت .دوقلوها واسه اولین دفعه دریا رو میدیدن و اولش کلی ترسیدن اما بعد راه اومدن .
سفر ما به دریا ختم نشد و ادامه ی سفر با خانواده ی ابجی جونم رفتیم قم .واسه دومین دفعه قم میرفتم اونجا بود که دوقلوها خیلی اذیتم میکردن و خیلی خسته شدم .سفرمون تقریبا 16روز طول کشید اما شیرین و موندگار شد تو ذهنمون.
کلا میخوام بگم واسه استارت سفر با دوقلوها دلو بزنین به دریا و اغاز کنید چون همیشه یه ترس تو وجودتونه که نمیشه و نمیتونید و سخته. اره سخته اما شما هم سخت نگیرید