اولین قدمای کوچیک دخترام
6شهریور یکی دیگه از روزای هیجان انگیز واسه منه چون اولین قدمای کوچیک یسنا گلی رو که با ترس و خنده بود دیدم . اینقدر خوشحال شدم که باورتون نمیشه . محکم تو بغلم گرفتمش و بوسیدم . خودشم میدونست یه کار جدیدی انجام داده چون لباش از خنده بسته نمیشد .
دقیقا میشه گفت دوهفته از یه سالگیش میگذشت که شروع به راه رفتن کرد ، اول با 3قدم و امروز تا 6قدمو تو بغلم اومد. وقتی کنار دیوار می ایسته سریع تشویقش میکنم و صداش میزنم خیلی زود تحریک میشه و با خنده میاد پیشم. در این بین نگاه های حسنا خیلی تعجب اوره چون با حسادت نگاه میکنه و سعی میکنه یه قدم راه بیاد .
امروز حسنا رو کلی تشویق کردم و میتونه دستای کوچیکشو از تکیه گاه برداره و بایسته. من هم سریع بغلم میکنم تا بدونه همه ی حرکاتشون واسم مهمه.
دندونای پایینشون هم در حال رشده و بعضی روزا بد غذا میشن . گاهی گاز میگیرن و از این کارشون کیف میکنن.
اها یه مطلب مهم رو فراموش کردم . با یه ساله شدن دخترام شیرخشک بیومیل رو قطع کردم و شیر پاستوریزه میدم . الحمدالله دوس دارن و با اشتها میخورن اما مشکل اینجاست که نفخ پیدا کردن و حسابی اذیتشون میکنه.