منتظر یه سالگیه دخترامم - - -
سلام .خوبین دوستای مجازی. حق دارین ازم ناراحت باشین و وبمو فراموش کرده باشین چون واقعا دیر وبمو بروز میکنم . راستش وقت نمیکنم یا نت در دسترس نیست .اوه ....نمیدونم از کجا شروع کنم .
تقریبا یه هفته به یه سالگیه دخترام مونده و مثل همیشه باورش واسم سخته که دخترا بزرگ شدن و میتونن بایستن و دستای کوچیکشونو کنار دیوار بگیرن و شروع به راه رفتن کنن یا چند ثانیه بدون کمک بایستن یا اصلا همه رو بی خیال . اینکه سالمن از همه بیشتر ارزش داره . فقط میتونم بگم شکرت خدا.
من و همسری روز به روز شاهد رشد بیشتر دخترامونیم و دخترا هم شیرین کاریاشون هر روز بیشتر میشه . انگار میدونن خودشونو واسه کی لوس کنن و چه کلماتی بگن که دل منو همری رو بلرزونه.
یسنا خیلی فضول شده و همه جا سرک میکشه . امروز یواشکی رفته بود سر قندون و یه قند رو اروم تو دهنش گذاشته بود . حسنا رو هم تشویق به این کار کرد و حسنا هم بی درنگ سراغ قندون رفت که با قیافه ی ناراحت من روبرو شد. دلم واسه حسنا سوخت ، خودم در قندونو ورداشتم تا یه قند ورداره . اینقدر خوشحال شد که جیغ کشید و سریع قندو تو دهنش انداخت .
دندونای پایین دو تا رشد کرده و از بالا هم 5تا دندون در اوردن . حدود دوهفته ای اسهال بودن و بی اشتها که مدام عذاب وجدان داشتم و نگرانشون بودم . الحمدالله خوراکشون به حالت قبل برگشت و وزن از دست رفتشون تقویت شد.حالا گاز گرفتنو یاد دارن و اسباب بازیاشونو مزه میکنن . از میوه های هلو و خربزه و سیب درختی خوششون میاد و غذای سرلاک خونگی و سوپ شیر و اش رو دوس دارن.
هر کی دوقلوها رو میبینه میگه 2 ساله ان؟ با تعجب میگم نه . هنوز یه سالشونم نشده . در کل وقتی منو میببنن کلی سوال دارن . عروسیه دختر داییم فرداست و کلی لباس واسه وروجکا گرفتم . لباس سفید خیلی بهشون میاد . فکر کنم باید مدام اسپند دود کنم و چهار قل بخونم.