شمارش معکــوس شروع شدهــــــ✄
هر چی سعی میکنم استرس و دلهره رو از خودم دور کنم نمیشه
اخه تا حالا نه اتاق عملو دیدم نه تو بیمارستان بستری شدم
دلشوره دارم چون قراره دخترامو که 9 ماه تو دلم نگهشون داشم رو ببینم
همه چی تموم میشه : بی خوابی، خستگی، کسلی، درد شبانه و...
و اما پایان های دیگه ای هم هست که سخته ازشون دل بکنم : ختم قران ، لگد زدن دخترا تو دلم، روزهای دو نفری منو و همسری
نمیدونم بعد از تولد دخترا زندگیه منو همسری چقدر تغییر میکنه ..............
الان به همسری که محل کارش بود اس دادم . پرسیدم : چه احساسی داری که قراره دخترامونو ببینی؟
جواب داده: خیلی خوشحالم چون با داشتنشون وارد بهشت میشم.
از وقتی این وبلاگو رو به راه کردم هر هفته مطلب جدیدی رو بروز میکردم و واسم شده بود عادت -یعنی بعد از تولد دخترا هم وقت میکنم بیام !
و دوباره هم ایه ای از قران که وقتی دلم میگیره یا ناراحتم تو ذهنم میاد:
ان مع العسر یسرا (همانا همراه هر سختی آسانی است)