حال زندگیه چهار نفریمون از این بهتر نمیشه ★
سلام رفقای مجازی....ببخشید دیر اومدم . خب سرم شلوغ بود . همه ی وقتم در اختیار دوقلوها و همسریه.
((دوست ندارم لحظات شیرین زندگیمو ساده از دست بدم . از هر فرصتی استفاده میکنم تا با دخترا بازی کنم و با همسری شادباشم))
با پیگیری همسری ..بعد از یه هفته از طرف بهزیستی شیرخشک یارانه ای به بچه ها تعلق گرفت (یه کارتن 24تایی واسه دوماه) . الحمدالله شیر خشک بهشون سازگاری داره .
یسنا و حسنا جونی خیلی باهوش شدن . یسنا وقتی شیشه شیرو تو دهنش میذارم غش غش میخنده باهام . حسنا هم یکم دیرتر جوابشو بدم یا دیرتر شیر بخوره گله و شکایت میکنه با زبون بی زبونی.
کم کم با عروسکا عادت کردن و وقتی اتاقو ترک میکنم و عروسکو کنارشون میذارم ..باهاش بازی میکنن و میخندن.
یسنا و حسنا جونی همئیگه رو میشناسن و این خیلی شیرینه . بعد از شیر خوردن که سرحالن خیره به هم نگاه میکنن و لبخند میزنن . انگار اینه روبروشونه.
مامان جونم بعد از یکماه دیروز از شمال اومد .خیلی دلش واسه دخترا تنگ شده بود و وقتی دیدشون باورش نمیشد که اینقدر بزرگ شدن